استقلال بدون اقتصاد و توسعه، فوق یک قرن رهایی و فراموشی اقتصاد

شنبه 1 شهريور 1404
145 بازدید
 استقلال بدون اقتصاد و توسعه، فوق یک قرن رهایی و فراموشی اقتصاد

نویسنده : روزنه معرفت

        در تاریخ ۲۸ اسد/ مرداد، باشگاه گفتمانی روزنه‌ی معرفت، از زیرمجموعه‌های مرکز فرهنگی و اجتماعی خانه مولانا، در ادامه‌ی سلسله برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی خود، تأملی بر «استقلال بدون اقتصاد و توسعه در تاریخ پیش از یک قرن افغانستان» برگزار کرد.
گفتمانی که استقلال افغانستان را نه‌تنها یک رویداد سیاسی بلکه از منظر جامعه‌شناسی بازخوانی کرد، با گردانندگی نصرت‌الله اکبری، مسئول کارگروه روزنه‌ی معرفت، آغاز شد.
در این نشست، به تحلیل و بررسی استقلال سیاسی، فراموشی توسعه‌ی اقتصادی و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن در ساختار جامعه پرداخته شد و با ارائه‌ی راهکارهای کارشناسان، برنامه در بستر گوگل میت برگزار گردید.
مهمانان برنامه:
دکتر محمد قاهر محمدی، دانشجوی مقطع دکترای جامعه‌شناسی توسعه‌ی اقتصادی
دکتر مصور شفق، دانشجوی مقطع دکترای جامعه‌شناسی توسعه‌ی اقتصادی
این دو نفر از مهمانان و کارشناسان این برنامه بودند.
برنامه با اولین پرسش از جناب محمدی آغاز شد.

پرسش اول – جناب محمدی
استقلال سیاسی افغانستان طی بیش از یک قرن گذشته چه تأثیری در ساخت دولت، ملت، نهادهای اقتصادی و انسجام اجتماعی گذاشته است؟ چه محدودیت‌های نهادی، تاریخی و سیاسی مانع شدند که استقلال سیاسی به توسعه و رفاه اقتصادی پایدار منجر شود؟
پاسخ – جناب محمدی:
ایشان سخنان خود را با شعری از باختر آغاز کرد:
تو شاهینی، قفس بشکن و به پرواز، آو مستی کن
برای آزادگان، داغ اسارت سخت ننگین است.
سپس صدو‌ششمین سالروز استقلال افغانستان را تبریک گفت و بیان کرد که این روز یادآور اراده‌ی استوار برای آزادی است. امروز فرصتی است برای بازاندیشی؛ استقلال بدون توسعه ناتمام باقی خواهد ماند.
او گفت: «مهم‌ترین بحث در شرایط کنونی، رابطه‌ی اقتصاد و سیاست است که باید به‌درستی تنظیم شود. اگر سیاست را به‌عنوان یک سازمان یا خرده‌نظام اجتماعی در نظر بگیریم، این دو با هم رابطه‌ای عمیق و تعیین‌کننده دارند.»
وی افزود: در کشورهای توسعه‌یافته، اقتصاد تعیین‌کننده‌تر است و خط و مشی سیاسی را اقتصاد تعیین می‌کند و بر نهادهای قانونی و حقوقی تأثیر می‌گذارد. اما در کشورهای جهان سوم مثل افغانستان، تاریخ نشان می‌دهد که سیاست‌ها غالباً تعیین‌کننده بوده‌اند و نظام‌های حکومتی مسیر را پیش می‌بردند.
محمدی ادامه داد: «افغانستان از سال ۱۹۱۹ استقلال سیاسی خود را از انگلیس گرفت، اما تاکنون هیچ نظام اقتصادی مستقل نداشته است. این کشور همیشه محتاج کمک خارجی، وابسته به واردات و فاقد زیرساخت‌های صنعتی بود. طی این ۱۰۶ سال، بیشتر شاهد رقابت‌های سیاسی و قومی بوده‌ایم. دولت‌ها یا عمر کوتاهی داشتند یا به دنبال مشروعیت بودند؛ در چنین شرایطی، اقتصاد اولویت نبود بلکه ابزاری در خدمت سیاست بود. بنابراین، توسعه‌ی اقتصادی هرگز بر اساس اراده‌ی ملی شکل نگرفت.»
او از منظر جامعه‌شناسی نابرابری پرسید: «چرا توسعه از پایین شکل نمی‌گیرد؟» و پاسخ داد: «به دلیل ساختارهای قبیله‌ای و فقدان زیرساخت‌های صنعتی، مردم عادی فرصت رشد اقتصادی و نقش‌آفرینی در توسعه را نیافتند. طبقه‌ی تولیدکننده شکل نگرفت و فساد، بی‌عدالتی، نبود امنیت مالی و جانی باعث شد مردم کنار گذاشته شوند و اعتمادشان از بین برود.»
محمدی افزود: «به همین دلایل، اقتصاد در افغانستان فرو ریخت و امروز اکثر مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند. حتی در حکومت فعلی، اولویت طالبان مسائل امنیتی و نظم سیاسی است نه توسعه‌ی اقتصادی. مداخلات خارجی در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی نیز مانع شکل‌گیری ساختار دولت پایدار شده است.»
او به دوره‌ی دولت مدرن (۲۰۰۱–۲۰۲۱) اشاره کرد و گفت: «این نظام نتوانست اعتماد مردم را جلب کند؛ فساد گسترده وجود داشت؛ قدرت در دست گروهی خاص متمرکز بود؛ دولت تمرکز بر حذف مخالفان سیاسی داشت و به تنوعات قومی و فرهنگی توجه نکرد؛ متکی به کمک‌های خارجی بود و توسعه‌ی اقتصادی را نادیده گرفت؛ این‌ها همه باعث کاهش اعتماد مردم و کوتاه‌عمر شدن دولت شد.»

پرسش اول – جناب شفق
افغانستان در چهار مرحله‌ی تاریخی تجربه‌هایی از رشد اقتصادی داشته است: دوره‌ی امانی (۱۹۱۹–۱۹۲۹)، دوره‌ی دهه‌ی دموکراسی (حکومت ظاهر شاه)، دوره‌ی جمهوری محمد داوود خان، و دوره‌ی حکومت مدرن (۲۰۰۱–۲۰۰۷). با وجود این تجربه‌ها، چرا افغانستان نتوانست مسیر پایدار توسعه‌ی اقتصادی را طی کند؟
پاسخ – جناب شفق:
او گفت: «موضوعی که قرار است درباره‌اش صحبت کنیم بسیار کلان است. تلاش می‌کنم با جزئیات و نگاه تاریخی به آن بپردازم.»
او توضیح داد که ساختار توسعه‌نیافتگی افغانستان پیش از امان‌الله خان نهادینه شده بود. دولت عبدالرحمان خان به‌شدت اقتدارگرا و توتالیتر بود و دروازه‌های کشور را بر جهان بست. این انزوا موجب شد که رشد فناوری و آگاهی اجتماعی، که در اروپا و دیگر کشورها رخ می‌داد، به افغانستان نرسد.
زمانی که امان‌الله خان حکومت را به دست گرفت، روابط افغانستان با جهان گسترش یافت و جامعه در مسیر توسعه قرار گرفت. اما او اشتباه کرد که خواست تجربه‌ی توسعه‌ی صدساله‌ی اروپا را در مدت کوتاهی وارد افغانستان کند؛ این شتاب‌زدگی باعث فروریختن دولت او شد.
درباره‌ی دوره‌ی ظاهر شاه، معروف به دوره‌ی «مصاحبان»، شفق گفت: «این دوره فرصتی برای رشد بود. افغانستان از درگیری‌های جنگ جهانی اول و دوم فاصله گرفت و نفس تازه‌ای کشید. سیاست‌گذاری آن دوره دو وجهی بود؛ کمک‌هایی از آمریکا و روسیه دریافت می‌شد بدون اینکه وابستگی کامل ایجاد شود. ظاهر شاه تغییرات را آرام و پیوسته آغاز کرد و این موجب شد هم طبقه‌ی کشاورز و هم طبقه‌ی خان در مسیر توسعه قرار گیرند.»
درباره‌ی دوره‌ی داوود خان، او افزود: «این جمهوری در ظاهر فریبنده عمل می‌کرد اما در باطن اشتباهات جدی داشت؛ تمرکز بیش‌ازحد قدرت و حذف برخی طبقات موجب برهم خوردن تعادل شد.»
و درباره‌ی دوره‌ی ۲۰۰۱، شفق گفت: «ما دقیقاً به دنبال الگوی توسعه‌ی غربی بودیم اما نتوانستیم الگوی بومی پیدا کنیم. بازار آزاد معرفی شد ولی نتوانست از دل خود توسعه‌ای واقعی ایجاد کند. این سیاست‌گذاری اشتباه باعث شد افغانستان همچنان وابسته به کمک‌های خارجی باقی بماند.»

پرسش دوم – جناب محمدی
با توجه به تجربه‌ی تاریخی افغانستان و موانعی که باعث حاشیه‌نشینی اقتصاد شده‌اند، چه استراتژی‌ها و اصلاحات نهادی می‌تواند این چرخه‌ی وابستگی و عقب‌ماندگی را بشکند؟ چگونه می‌توان از ظرفیت‌های داخلی، منابع طبیعی، سرمایه‌ی انسانی و موقعیت جغرافیایی برای حرکت به سوی الگوی بومی توسعه استفاده کرد؟
پاسخ:
او گفت: «به‌عنوان دانشجوی توسعه‌ی اقتصادی نمی‌توانم راهکارهای کلی ارائه کنم، اما چند نکته‌ی اساسی را ذکر می‌کنم.»
توسعه باید با توجه به ارزش‌های بومی طراحی شود.
مشارکت مردمی در تصمیم‌گیری‌ها اهمیت دارد.
وابستگی به کمک‌های خارجی باید کاهش یابد.
حمایت از تولید داخلی و کارآفرینی ضروری است.
سرمایه‌گذاری بر زیرساخت‌ها و حمل‌ونقل می‌تواند افغانستان را به پل ارتباطی منطقه‌ای تبدیل کند.
اصلاحات قضایی و نهادی برای جلب اعتماد مردم حیاتی است.
حمایت از نیروی انسانی، جلوگیری از فرار مغزها، و توجه به آموزش ضروری است.
نقش زنان در اقتصاد نباید نادیده گرفته شود.
او افزود: «افغانستان برای رهایی از عقب‌ماندگی به رویکردی بومی و مردمی نیاز دارد، نه تقلید کورکورانه از سیاست‌های خارجی.»

پرسش دوم – جناب شفق
شما چه راهکارهایی برای خروج از فقر اقتصادی و دستیابی به توسعه پیشنهاد می‌کنید؟ همچنین نقش روحانیون و علمای دین را در ناکامی‌های کشور چگونه ارزیابی می‌کنید، به‌ویژه در رخدادهایی چون شورش علیه امان‌الله خان در سال ۱۹۲۹، جنگ‌های داخلی و تحولات ۱۹۹۶، و حوادث سال ۲۰۲۱/۸/۲۴ که به پایان جمهوریت انجامید؟
پاسخ:
او گفت: «پیش از ارائه‌ی راهکارها باید بپرسیم آیا جامعه‌ی ما آماده‌ی رشد است یا نه؟ همچنین باید تعریف درستی از توسعه داشته باشیم. برخی کشورها مانند امارات رشد اقتصادی دارند اما توسعه‌ی واقعی نه.»
شفق افزود: «دین در جامعه‌ی ما ساختارهایی ایجاد کرده که گاهی مانع سرمایه‌داری اخلاقی به شیوه‌ی غربی می‌شود. ما دو برداشت از دین داریم: یکی شریعت‌محور و علمی، دیگری عرفی که حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد جامعه با آن خو گرفته‌اند. این برداشت عرفی گاهی مانع الگوهای توسعه می‌شود.»
او ادامه داد: «مشکل دیگر وابستگی مالی نهاد دین به مردم است. وقتی علما و امامان مساجد تأمین مالی پایدار ندارند، به جامعه فشار می‌آورند و این مانع سرمایه‌گذاری اجتماعی می‌شود.»
شفق تأکید کرد: «ما باید کشاورزی را به‌عنوان اولویت توسعه در نظر بگیریم و از الگوهای مناسب با فرهنگ خود، مانند ویتنام، ژاپن، هند، استفاده کنیم.»


															    

مقاله ها

شبکه اجتماعی

نشانی کوتاه : www.khanemawlana.org

مطالب مشابه

پنجشنبه 18 ارديبهشت 1404