در تاریخ ۲۳ عقرب/ آبان مرکز فرهنگی و اجتماعی خانه مولانا با همکاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران، نشست ویژهای را تحت عنوان "اقبال صدای بیداری، عشق و انسانیت " برگزار کرد.
این نشست به مناسبت یکصدوچهل وهشتمین سالروز ولادت علامه محمد اقبال لاهوری، با حضور چهار اندیشمند از کشورهای افغانستان، پاکستان و ایران با گردانندگی جمعه خان "احمدی" مسئول باشگاه دکلمه "آوای احساس" برگزار شد.
در این محفل که در آن جمعی از شاعران، نویسندگان، استادان دانشگاه و دوستداران فرهنگ و ادب فارسی حضور داشتند. به بررسی "ایران سرزمین عشق و معرفت در نگاه اقبال، چگونگی رسیدن او به قله دانایی و علامه اقبال شدن، نگاه وی به انسان و رنج انسان شرقی در اندیشه او پرداخته شد.
مهمانان این نشست عبارت بودند از:
دکتر مظفرعلی کشمیری ، نویسنده، اقبال پژوه و استاد دانشگاه از کشور پاکستان.
دکتر حکیمه دسترنجی، نویسنده پژوهشگر، اقبال شناس و استاد دانشگاه از کشور ایران.
استاد عزیز احمد حنیف، پژوهشگر، اقبال شناس و استاد دانشگاه از افغانستان.
محمد امین فرهنگپور، نویسنده ، پژوهشگر اندیشه شرق و استاد دانشگاه از افغانستان.
این نشست با سخنان دکتر مظفرعلی کشمیری آغاز شد. وی در آغاز صحبتهای خود ایران را «سرزمین اولیا و عرفای بزرگ» خواند و تأکید کرد که عرفان و معرفت در این سرزمین ریشهای چندینهزارساله دارد؛ ریشههایی که حتی پیش از اسلام و در ادیان و آیینهایی چون زرتشتی قابل مشاهده است. به گفته او، پس از ظهور اسلام، عرفان در جامعه ایران به شکل یک جنبش بزرگ فکری تبلور یافت؛ جنبشی که در دو تا سه قرن، صدها صوفی و عارف برجسته را پدید آورد که بسیاری از آنان شاعران شور، عشق و حقیقت بودند.
دکتر کشمیری افزود: که عشق در اندیشه و ادبیات این عارفان، معنایی بلندتر و متعالیتر داشت. آنان عشق را راهی برای رسیدن به معرفت میدانستند و به همین دلیل به مبلغان بزرگ محبت، دوستی و انساندوستی تبدیل شدند. شعر این عارفان سرشار از پیام مهر، صمیمیت و پیوند با همه مخلوقات است. او تأکید کرد که این میراث عظیم معنوی، مردم شبهقاره هند را نیز بسیار تحت تأثیر قرار داده است و یکی از برجستهترین نمونههای این تأثیر، علامه اقبال لاهوری است؛ شاعری که از حکیمان و عارفان ایرانی عمیقاً بهره برد و اندیشههای آنان را در آثار خود بازتاب داد.
وی در ادامه به تأثیرگذاری حکیم سنایی غزنوی بر اقبال پرداخت و توضیح داد که اقبال نسبت به سنایی ارادت ویژه داشت. دکتر کشمیری روایت کرد که اقبال در سفر خود به افغانستان و هنگام زیارت آرامگاه سنایی در غزنی، تحت تأثیر قرار گرفت و اشک از چشمانش جاری شد. او همچنین به اشعاری از اقبال اشاره کرد که در آنها از سنایی یاد شده و حتی برخی ابیات اقبال نوعی پیروی مستقیم از سبک و اندیشه سنایی به شمار میرود.
او سپس به نقش فریدالدین عطار نیشابوری در شکلگیری اندیشههای اقبال پرداخت و گفت اقبال بهویژه «منطقالطیر» عطار را میستود و قصد داشت اثر تازهای به همین نام بنویسد که مرگ، فرصت آن را از او گرفت. به گفته دکتر کشمیری، اقبال در بسیاری از مباحث، از جمله تبیین نقش ابلیس و برخی مضامین عرفانی، تحت تأثیر الهینامه عطار بوده است.
دکتر کشمیری در بخش پایانی سخنان خود به پیوند عمیق میان اقبال و مولانا پرداخت و گفت که ارادت، احترام و رابطه معنوی میان این دو چنان شدید و ریشهدار است که همگان بدان اذعان دارند. وی گفت اقبال، مولانا را «مرشد» و «پیر» میدانست و مثنوی را «قرآن پهلوی» میخواند. او افزود که عبدالکریم سروش نیز در کتاب قصه ارباب معرفت نوشته است که اقبال در مثنویسرایی کاملاً تحتتأثیر مولانا بوده است.
او بیان کرد که مثنویها و غزلیات اقبال، چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا، اقتباسی روشن از آثار مولانا و حافظ است و پیامها و مضامین آنها با اندیشههای مولانا همخوانی عمیق دارد. به باور دکتر کشمیری، اقبال مولانا را «مظهر عشق» میدانست و عشق را رمز حیات جهان میشمرد. وی اشاره کرد که اقبال خود نیز اعتراف کرده است که اندیشه «خودی» و «خودشناسی» را به سفارش مولانا، در رؤیایی معنوی، به مسلمانان ارائه کرده است.
در پایان این بخش، دکتر کشمیری تأکید کرد که غزلیات مجموعه پیام مشرق اقبال بهطور گسترده در استقبال از غزلیات مولانا سروده شده و از نظر مضمون و ساختار فکری، ادامهدهنده مسیر معنوی مولوی است. او گفت که جهان فکری اقبال، چه در شور عشق و چه در تأملات معرفتی، ریشه در همان منبع فیّاض عرفان ایرانی دارد.
در قسمت بعدی این نشست، دکتر حکیمه دسترنجی، به گرامیداشت مقام علامه اقبال لاهوری پرداخت و او را شاعر، فیلسوف، عارف روشنگر و از متفکران اثرگذار مشرقزمین خواند.
ایشان گفتند که حدود یک قرن است که پژوهشهای گستردهای در ایران درباره اقبال انجام میشود؛ پژوهشهایی که در حوزههای ادبیات، فلسفه، عرفان، سیاست، روانشناسی، اقتصاد و حتی معماری مطرح شده و امروزه مجموعهای بزرگ از این تحقیقات را میتوان «اقبالشهر» نامید.
دکتر دسترنجی تأکید کردند که با وجود گستردگی منابع، هنوز پرسش مهم این است که:
«ما اقبال را چقدر درست میشناسیم؟»
شناخت دقیق از زندگی، منش، دشواریهای شخصی، روابط اجتماعی و مسیر رشد فکری و ادبی اقبال برای درک اندیشه او ضروری است.
ایشان افزودند که اقبال انسانی واقعی با آرزوهای انسانی، اما در عین حال سالک، پژوهشگر و اندیشمندی روشمند بود. او چندین زبان آموخت، بر منابع فلسفه شرق و غرب مسلط شد و با ذهنی آزاداندیش، شنوا و نقّاد، به مباحثه علمی میپرداخت. اقبال شجاعانه با سنتهای منفی مبارزه میکرد و آیندۀ انسان شرقی را دغدغه خود میدانست.
دکتر دسترنجی توضیح دادند که یکی از بهترین منابع برای شناخت واقعی اقبال، مجموعه مکاتبات او با بانو عطیه بیگم فیضی است؛ نامههایی که در آنها ویژگیهای شخصی، علمی و اخلاقی اقبال آشکار میشود.
ایشان نمونههایی از این نامهها را نیز نقل کردند؛ از جمله سخن اقبال درباره صداقت در زندگی، ریاگریزی، مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی و روایتهایی از تلاش علمی، سادهزیستی، شنیدن نقدها و پیگیری خستگیناپذیر پژوهش.
او همچنین به نقل قولهایی از عطیه فیضی و استاد آرنولد اشاره کرد که نشاندهنده توانایی استثنایی علمی اقبال و تأثیر عمیق او بر استادان خود است.
در پایان تأکید شد که:
مطالعه نامهها و اسناد زندگی اقبال، در کنار اشعار و اندیشههای او، برای فهم درست شخصیت و فلسفه اقبال از ضروریات اقبالشناسی است.
در ادامه برنامه، آقای نیما جامی به دکلمه یکی از اشعار زیبای علامه اقبال لاهوری پرداختند. اجرای او با لحنی گرم و بیان دقیق، حال و هوای معنوی تازهای به محفل بخشید و فضای محفل را به سمت تأمل و اندیشه سوق داد. شعر اقبال و شیوه قرائت دکلماتور، توجه حضار را جلب کرد و لحظهای از شور و احساس جمعی را پدید آورد.
در بخش دیگری از برنامه استاد عزیز احمد حنیف صحبتهای خود را با خوانش شعری از اقبال لاهوری به زبان اردو آغاز کردند. ایشان گفتند که اقبال شخصیتی چندبُعدی و متفاوت از بسیاری از اندیشمندان دیگر است؛ فیلسوف، عارف، اسلامشناس، متفکر، شاعر و ادیب. اقبال با بسیاری از شاعران، فیلسوفان و اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان ارتباط فکری دارد، اما در عین حال شخصیت مستقل او به عنوان یک عارف و اسلامشناس برجسته کاملاً حفظ شده است.
استاد حنیف بیان کردند که اقبال از دو منظر به انسان نگاه میکند: منظر فلسفی و منظر عرفانی. بعد عرفانی اقبال درباره انسان، او را از سایر متفکران متمایز میسازد. به باور اقبال، انسان یک موجود کاملاً متفاوت از سایر اجزای طبیعت است. در نگاه او، آیه «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» دلالت بر آن دارد که دمیده شدن روح الهی در آدم، انسان را به مظهر صفات الهی بدل ساخته است. بنابراین صفاتی چون قدرت، رحمت، علم، اراده و خالقیت در وجود انسان تجلی یافته و همین صفات، مقام انسان را به عنوان خلیفه خدا در زمین معنا میبخشد.
استاد حنیف افزودند که اقبال گاهی در اشعار خود، از مفهوم خلافت معنای سیاسی نیز ارائه میکند؛ اما در جاویدنامه، آنگونه که از زبان سید جمالالدین افغانی بیان میشود، خلافت انسان از خداوند بدین معناست که انسان مظهر صفات الهی بوده و در برابر خداوند و طبیعت مسئولیت دارد. او ادامه داد که یکی از وجوه تمایز شخصیت فکری اقبال این است که وی فراز و نشیب فلسفه را پیموده و با ظرفیت علمی و عقلانی خود هم با فلسفه قدیم که بر متافیزیک تمرکز داشت آشنا بوده و هم با فلسفه جدید که توجه خود را بر ماده و طبیعت معطوف کرده است.
به باور اقبال، شناخت انسان فراتر از حد و مرزی است که فلسفه برای او تعریف میکند. انسان در نگاه او موجودی است که با ماورای طبیعت پیوند دارد و وجودش فراتر از زمان تعریف میشود. از همین منظر است که اقبال جایگاه انسان را بالاتر از مَلک و هر موجود دیگر میداند و موضوع خودی را مطرح میسازد. در این نگاه، خودی دو معنای مهم دارد:
نخست، معنای عام که توجه به وحدت مسلمانان، بازگشت به عظمت تمدنی، فرهنگ و اخلاق اسلامی است؛ و دوم، معنای رابطه انسان با طبیعت و ماورای طبیعت، رابطه عقل و عشق، و جایگاه انسان در میان این دو که محور اصلی تفکر اقبال است.
استاد حنیف اشاره کردند که اقبال در جاویدنامه تلاش دارد از قفس زمان بیرون رود و انسان را همچون پرندهای سبکبال میبیند که در بند زمان گرفتار مانده است.
او سپس به سفارشهای فکری اقبال پرداخت و گفت: نخستین سفارش اقبال آزادی است؛ آزادی اجتماعی و سیاسی که دعوت به آزادگی میکند و نفی هرگونه بردگی. در بعد عرفانی نیز آزادی در محور «لا» و « إلا» معنا مییابد؛ «لا» یعنی نفی هر آنچه غیرخدایی است و «إلا» به معنی آنچه اثبات میشود در برابر انسان از تعلقات مادی و دنیوی آزاد باشد . اما به باور اقبال، این آزادی نباید به معنای فنا شدن انسان در مادیات یا حتی در معرفت الهی باشد.
سفارش دیگر اقبال، مسئولیت اخلاقی است. او معتقد است انسان در نظام جهانی و در تعامل با دیگران مسئولیت اخلاقی دارد و اخلاق را با عقیده پیوند میدهد. هر فضیلت اخلاقی برای انسان مؤمن بخشی از ایمان اوست.
موضوع دیگر، تغییر و پویایی است. انسان باید در چارچوب زمان تغییر را بپذیرد و هر لحظه به سوی پویایی و تحول حرکت کند.
اقبال همچنین نفی مادیگرایی غربی را مطرح میکند؛ مادیگراییای که انسان را به ماشین تقلیل داده است. او فلسفهبافی شرقی را نیز نقد میکند و در اشارهای به شعر میگوید:
«عقل چون پای در این راه خم اندر خم زد
شعله در آن دوانید و جهان برهم زد»
در ادامه، استاد حنیف به سفارشهای دیگر اقبال مانند احیای خودی، بازگشت به قرآن، عملگرایی و تربیت نسل جوان اشاره کردند که در اندیشه اقبال جایگاهی اساسی دارد.
در ادامه این نشست، استاد محمد امین فرهنگپور به سخنرانی پرداخت و با تأکید بر جایگاه برجسته اقبال در جهان فکری و ادبی، یادآور شد که شعر و اندیشه او همواره ابزار بیداری و خودسازی جامعه اسلامی بوده است. ایشان اقبال را شاعر دردها و منادی رنجها و آرمانهای مسلمانان و ملل شرق معرفی کردند و بیان داشتند که منظومه فکری او حول ایمان، زندگی، خودآگاهی و بازسازی اندیشه دینی شکل گرفته است
استاد فرهنگپور با اشاره به رنج انسان شرقی، گفتند که اقبال این رنج را ناشی از استعمار، ضعف داخلی و خودبیگانگی میداند و آغاز این رنج را فرصتی برای بیداری و خودیابی میداند. ایشان افزودند انسان شرقی تحت تأثیر تمدن غرب و سلطه فرهنگی قرار گرفته و با وجود ظرفیتهای عظیم معنوی، به دلیل بحرانهای اجتماعی و سیاسی از خویش دور شده است
در سخنان ایشان به جستجوی اقبال برای کشف انسان کامل و تأکید او بر مفهوم خودی اشاره شد و گفته شد که رنج انسان شرقی از خودبیگانگی و تقلید از غرب سرچشمه میگیرد و فردی که هویت واقعی خود را نشناسد یا منفعلانه فرهنگ غربی را میپذیرد یا در رکود باقی میماند. همچنین رنج ناشی از استعمار، سلطه و عقبماندگی و تفرقه میان امت اسلامی مورد توجه قرار گرفت و فرهنگپور تأکید کردند که پراکندگی مسلمانان موجب فروپاشی هویت جمعی آنان شده است
استاد فرهنگپور به رنج بردگی و غلامی نیز اشاره کردند و افزودند که اقبال در پی رهایی مسلمانان از بندگی فکری و سیاسی و نجات آنان از تیرهروزی بود و گاهی دل به رهبران و پادشاهان میسپرد اما از بیتفاوتی جامعه مسلمانان نیز ناامید میشد. ایشان نسخه درمان اقبال را خودسازی دانستند و بیان کردند که بازگشت به خویشتن، شناخت خود و بهرهگیری از توان درونی و احیای ایمان اصیل اسلامی، راه نجات امت اسلامی است
در پایان سخنان، فرهنگپور وحدت امت اسلامی و احیای روح همبستگی را از سفارشات اقبال برشمردند و افزودند که بازگشت به اصول بنیادین اسلام، عدالت، شورا، برابری و مسئولیتپذیری و پرهیز از تقلید کورکورانه از غرب و گذشتهگرایی، راه درست ترکیب هویت دینی با تمدن نوین است.
در قسمت پایانی برنامه، سؤالاتی از طرف بینندگان و مخاطبان مطرح شد که مهمانان با ارائه پاسخهای خود به آنها پرداختند و تعامل مستقیم با مخاطب، فضای گفتوگوی علمی و فرهنگی را تقویت کرد.
این برنامه فرهنگی مشترک فرصتی بود برای تبادل اندیشه و گفتگو درباره اندیشههای اقبال لاهوری و تبیین نگاه او به انسان، رنج شرق و نقش ایران در معرفت و عشق. حضور مهمانانی از افغانستان، پاکستان و ایران نشاندهنده اهمیت و فراگیری اندیشه اقبال و پیوند ریشههای فرهنگی میان ملتهای همزبان و هم فرهنگ بود. این رویداد نمونهای از تلاش برای احیای تفکر انتقادی، وحدت فرهنگی و ارتقای مطالعات صلح و اندیشه دینی در جهان معاصر به شمار میرود.
ما ...